غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

غلم

من غلام غلمم و غلم غلام من

داری که  سرم دور از آنست، چه داریست؟

کاری که در آن پول نبودست، چه کاریست؟

تیر خلاص من تویی، حکمت ناب من تویی

ای زتو دور گشته من صاحب جان من تویی 


گر همه راه طی کنم، دور شوم ز راه تو

باز به من عیان شوی راهنمای من تویی


سخت بیازموده‌ای، تا که به اعتلا رسم

آب شوم ز پختگی تا که به تو! خدا رسم


مالک جان من تویی، صبر و قرار من تویی

نیست برون ز ملک تو، راه فرار من تویی


موت مرا تو خوب ده، قرعه‌ی بنده خوب نه

تا بپرم به سوی تو، قرب تو از فراغ به


ح.ر.